عـــــــزیزم با اینکه چشمام باز نمیشه و خیلی خستمه
واسه چشات بیدار موندمو قلم تو دستمه
شب و روز بیدار، روی تخت بیدار ، همیشه تو فکرم
نام قشنگت عزیزم شده تنها ذکــرم
خدا اسم قشنگت و روی قلبم نوشـــت
وقتی کنارمی دنیا میشه برام بهشــت
هرگاهی که دلم برات تنگ میشه دفترمو باز می کنم
با نام خدا و یاد تو شعرمو آغاز می کنم
دوست دارم میتونی اینو از تو چشام بخـــونی
کاش میشد تا اخر عمر کنار من بــمونی
نظرات شما عزیزان:
|